“از همه شما ممنونم؛ این خارقالعاده ترین تجربه من در زندگی بوده است. حالا وظیفه شما این است که همراه با سرمربی جدیدتان، راه را ادامه دهید.”
اینها سخنان سر الکس فرگوسن در روز ۱۲ می ۲۰۱۳، مقابل چشمان هزاران هوادار حاضر در تئاتر رویاها بود. روزی که سر الکس، برای آخرین مرتبه، نشستن روی نیمکت سرمربیگری شیاطین سرخ در الدترافورد را تجربه میکرد و همه میدانستند که منچستریونایتد پس از سر الکس، همچون خانهای خواهد شد که بزرگترش آن را ترک کرده است.
امروز ۷ سال از آن روز لعنتی میگذرد و طی این سالها، ۴ مربی متفاوت سکان هدایت شیاطین سرخ را در دست گرفته اند؛ اما دریغ از به جا گذاشتن گوشهای از عملکرد بهترین سرمربی تاریخ فوتبال.
“برای بازیکنانم، موفقیت در آینده را آرزو دارم. به خوبی میدانید پیراهنی که اکنون بر تن دارید، برای تمامی افراد حاضر، چه معنا و مفهوم خاصی دارد؛ هرگز نگذارید افتادن در سراشیبی سقوط را تجربه کنید.”
پایان سخنان سرمربی افسانهای، اینگونه بود اما حال و روز شیاطین سرخ، اکنون شباهتی به شکوه سخنان فرگوسن ندارد. همان روز اسکولزی کفشهایش را آویخت و پس از آن، گیگزی رفت، فردیناند با مستطیل سبز خداحافظی کرد و مایکل کریک نیز لباس بازی را از تنش بیرون آورد؛ اما منچستریونایتد هرگز شبیه به دوران باشکوهش نشد.
اکنون اوله گنار سولسشائر سکان هدایت تیم محبوبش را به دست گرفته و شاید با اطمینان میتوان گفت آهسته آهسته، شیاطین سرخ دوباره قدم در مسیر تکرار روزهای گذشته خواهند گذاشت و چه کسی بهتر از اوله؛ مردی که روزگاری تعویض طلایی فرگوسن بوده و همه، آن گل معجزهآسا دقیقه ۹۳ مقابل باواریاییها در فینال لیگ قهرمانان اروپا را به یاد دارند و اگر هم سن و سالشان به یادآوری آن روز قد ندهد، لااقل وصف تسلیم اولیور کان و شاگردان اوتمار هیتسفلد را شنیده اند.
صحبت از افتخارات سر الکس فرگوسن در طول ۲۶ سال که ۳۸ عنوان قهرمانی را به تالار افتخارات باشگاه اضافه کرد، تکراری شده و همه میدانند این دستاوردها برای منچستریونایتد، همزمان با قدرت نمایی رقیب دیرینه در دهه ۹۰ با ستارگانی همچون یان راش و جان بارنز تحت هدایت کنی دالگلیش که “لیورپول” را به تکراری ترین واژه در ادبیات فوتبالی انگلستان تبدیل کرده بود، مرهون مردی است که بدون شک لقب بهترین سرمربی تاریخ فوتبال، برازندهی اوست.
۶ نوامبر ۱۹۸۶، یک غریبه از گووان اسکاتلند به بریتانیا آمده و ادعا میکرد “نه تنها برای قهرمانی؛ بلکه برای پایین کشیدن بندر نشینان لیورپول از جایگاه لعنتیشان اینجاست.”
خندهدار نیست؟ یک غریبه اسکاتلندی، آن هم نه از گلاسکو، بلکه از گووان به بریتانیا آمده و در کمال غرور، از قصد رقابت با قرمزهای آنفیلدی میگوید که ۱۶ عنوان قهرمانی در سطح اول فوتبال انگلستان را در کارنامه دارند و تیمی که او سکان هدایتش را به دست گرفته، فقط و فقط ۷ مرتبه بالا بردن جام را تجربه کرده است.
او مگر چند سال در الدترافورد خواهد ماند که بخواهد تیمش را تبدیل به پرافتخار ترین تیم فوتبال انگلستان کند؟ صحبت از ۱۱ قهرمانی لیگ انگلستان است، آن هم به شرطی که رقیب هیچ قهرمانی به دست نیاورد!
در سال ۱۹۹۲، همزمان با آغاز “لیگ برتر انگلیس”، قهرمانیهای لیورپول به ۱۸ رسیده بود و منچستریونایتد، همچنان ۷ قهرمانی در کارنامه داشت؛ اما فرگوسن پس از ۶ سال حضور در تئاتر رویاها و ساختن یک نسل طلایی از بازیکنان کم نام و نشان، سودای شکستن رکوردی که از آن صحبت کرده بود را داشت.
در طول ۲۰ سال، فرگوسن تعداد قهرمانیهای منچستریونایتد را به ۲۰ رساند و خبری از لیورپول به گوش نمیرسید؛ آنها یارای رقابت با مرد اسکاتلندی را نداشتند و تعداد قهرمانیهایشان، همان ۱۸ باقی مانده بود. اما منچستریونایتد، تاج پادشاهی لیگ برتر انگلستان را بر سر گذاشته بود.
۱۳ قهرمانی لیگ برتر، ۵ قهرمانی جام حذفی، ۴ قهرمانی جام اتحادیه، ۱۰ قهرمانی سوپرکاپ، ۲ قهرمانی لیگ قهرمانان اروپا و ۴ قهرمانی دیگر در سایر رقابتهای بین المللی، میراث ماندگار سر الکس کبیر برای شیاطین سرخ است؛ میراثی ماندگار، چیزی فراتر از برتری مطلق.
با این همه، رهاورد اصلی فرگی برای یونایتد و همه آنهایی که به هر طریقی به فوتبال وصل می شوند، نه “پیروزی” بلکه “بازیابی و بازگشت” است. بیداری از پس هر کابوس و حیات پس از هر مرگ. چه باک اگر موفقیت بار دیگر از چنگ ما گریخت؟! فردا تندتر خواهیم دوید و دستهایمان را برای رسیدن به آن، درازتر خواهیم کرد.
چشمانمان را که ببندیم، سیمای دریاسالاری مغرور را خواهیم دید؛ با همان پالتوی مشکی بر روی عرشه، وسط اقیانوس و بر فراز امواج ویرانگری که کشتی امثال مورینیو، بنیتس و آنچلوتی را پهلو نشین کرده است. او پرچم را جایی کوبیده که برای پایین کشیدنش، سر الکسی دیگر لازم است.
منچستریونایتد، با سرالکس صاحب برندی شد که در دنیای فوتبال شاید هیچ تیمی حتی به نزدیکیهای آن هم نرسیده است. عدم وابستگی به هیچ نام و بازیکنی، خواه رونالدو باشد، خواه بکام یا هر کس دیگر، برگ برنده شیاطین سرخ بود.
لرزش دست های او در آن شب کذایی اما شاید بهترین دست آویز برای آنانی باشد که به مدد جادوی بی پایان پیرمرد، بارها و بارها دست و دلشان لرزیده است. تاریخ منچستریونایتد، روزهای فراوانی داشته است.
بردن جام در روتردام مقابل بارسا، دراماتیک ترین فینال دهه ۹۰ مقابل بایرن مونیخ، تحقیر آرسن ونگر و آرسنال با ۸ گل و … اما ۱۲ می ۲۰۱۳، روز دیگری در تاریخ یونایتد بود. روزی که پدر خواندهی مهربان شیاطین سرخ، برای آخرین بار در الدترافورد مقابل هواداران ایستاد و روی تمام ثانیه های اولدترافورد، با مسما ترین قطعه “فرانک سیناترا” پاشیده شد.
سر الکس جایی در توصیف خانواده اش گفته بود: “بعضی ها ادعا می کنند در خانواده فقیری بزرگ شده ام. نمی دانم منظورشان چیست. البته که شرایط سختی داشتیم، ولی هر چه بودیم، فقیر نبودیم. شاید تلویزیون نداشتیم، اتومبیل نداشتیم، حتی تلفن هم نداشتیم؛ ولی احساس می کردم همه چیز دارم و داشتم؛ من فوتبال را داشتم.”
آری، الکس فرگوسن فوتبال را داشت و در همان فوتبال، تاج و تخت لیورپول را به زیر کشید. ۳۸ جام در طول ۲۶ سال برای حک شدن نام “سر الکس فرگوسن” در تاریخ فوتبال کافی بود.
۱۳ در برخی فرهنگها، عددی نحس است اما برای هواداران یونایتد، عدد ۱۳ نه تنها هیچ بار معنایی منفی ندارد؛ بلکه مفهوم تحقیرکننده ترین سرودهها و دستمایه پیروزمندانه ترین کل کل هاست. چرا نباشد؟ به لطف سرالکس، با اینکه هفت سال از خداحافظی او گذشته، هیچ تیمی نتوانسته به تاج و تخت او حتی نزدیک هم بشود.
او حالا در تمامی بازیهای منچستریونایتد، در جایگاه مخصوص سر الکس فرگوسن نشسته و هواداران برای تماشای قوت قلبشان، کافی است سرشان را به ضلع شمالی تئاتر رویاها بچرخانند. جایی که پیرمرد با همان شکل و شمایل، درحال تماشای جوانان کم نام و نشانی است که اوله گنار سولسشائر، شاگرد خلفِ خودش تربیت کرده و خواهد کرد.
پس از دربی منچستر که با گل اسکات مک تامنی جوان همراه بود، حرکات سولسشائر در آن هوای بارانی الدترافورد، رو به پدر خواندهی یونایتدها را به خاطر دارید؟! آینده برای منچستریونایتد، مملو از تماشای این حرکات و صحنههای دلنشین در تئاتر رویاها خواهد بود.
آیندهای که دیر یا زود از راه خواهد رسید و آغازی برای یک عصر باشکوه دیگر، این بار به دست شاگرد سر الکس فرگوسن خواهد بود. روزهایی که هواداران، دست در دست یکدیگر، با غرور فراوان فریاد بزنند: “Glory Glory Manchester United”
انتهای پیام/