قهرمانی در تفاوت دیدگاهها
«استقلالِ بی فرهاد نمیخوایم، نمیخوایم» … این شعار تجمعات استقلالیهاست، تجمعاتی که آنها هر از چند گاهی مقابل وزارت ورزش دارند. شعاری که در فضای مجازی باافتخار دستبهدست میشود؛ آنها زمانی هم که استراماچونی از ایران رفت همین را میگفتند که استقلال را بدون استراماچونی نمیخواهند!
قبلتر از آنهم اگر تاریخشان را مرور کنیم، استقلال را بدون مرحوم ناصر حجازی نمیخواستند؛ میخواهیم در این گزارش اثبات کنیم که عقب افتادن شدید استقلال از پرسپولیس در این سالها، نه به توهم حمایت فلان وزیر و فلان وکیل است، که به تفاوت دیدگاههاست.
***
جایی که علی پروین با آن کارنامه درخشان دهه ۷۰ و قهرمانیهای متوالی میرود و هواداران پرسپولیس، باز پرسپولیس را میخواهند. جایی که برانکو ایوانکوویچ که نهتنها پرسپولیس که فوتبال ایران را متحول کرده و سبک جدیدی از تلاش برای نباختن و غرور و انگیزه برای بردن را به لیگ آورده و تیمش هتتریک قهرمانی و نایبقهرمانی آسیا با پنجره بسته را در کارنامه دارد و تصمیم به رفتن میگیرد، اما باز پرسپولیسیها پرسپولیس را میخواهند.
جایی که کالدرون آرژانتینی میراث برانکو را در صدر جدول نیمفصل قرار داده و در مسیر قهرمانی قرار میگیرد اما با تصمیم وزارت ورزش برای عدم حضور خارجیها، او هم میرود و باز پرسپولیسیها، پرسپولیس را میخواهند.
آنها برای هیچکدام از این مربیان مقابل وزارت ورزش تجمع نکردند و شعاری با این مضمون ندادند که پرسپولیس را بدون فلانی و با فلانی نمیخواهند.
***
استقلال همیشه فرد را به اعتبار تیمیشان ترجیح دادهاند، درحالیکه با هر ۲ مربی اخیر که سنگشان را به سینه زدهاند، هیچ عنوان و دستاورد قابلتوجهی نداشتهاند. استراماچونی صرفا تیم بههمریخته و آشفته استقلال را کمی به لحاظ فنی سامان داد و در شرایطی که پرسپولیس به خاطر درگیری با لیگ قهرمانان آسیا، بازی عقب افتاده داشت، برای زمانی بسیار کوتاه در صدر جدول لیگ قرار گرفت که این دستاورد نیز در بازگشت پرسپولیس به مسابقات و انجام بازیهای دوستانه، از بین رفت و پرسپولیس با کالدرون قهرمان نیمفصل اول مسابقات شد.
با این وجود استقلالیها شعار دادند که استقلال را بیاستراماچونی نمیخواهند، تا مدتها به همین منظور تجمع کردند، هر باختی که حاصل شد را با توهم حمایت وزیر از پرسپولیس و وزیران پرسپولیسی، توجیه کردند. توجیهاتی که البته فقط در بین خودشان خریدار داشت و البته تعدادی از پیشکسوتانشان هم در مصاحبهها به قدرت پرسپولیس اقرار کرده و تاکید میکردند که پرسپولیس قدرت اول ایران است و در مقابل استقلال هرروز درگیر حاشیههای خودساخته است.
فرهاد مجیدی در روزهای پایانی همکاری با استراماچونی به این تیم آورده شد، او مسوولیت را بعد از مربی ایتالیایی بر عهده گرفت اما نتایجش قابلقبول نبود و همانطور که پیشبینی میشد، از هدایت استقلال کنار گذاشته شد. جای مجیدی را محمود فکری گرفت، او هم بهجای آنکه روی کار فنی و ضعفهای تیمش تمرکز کند، رویه سابق را رفت و در مصاحبههایش حرفهایی را تحویل هواداران تیمش میداد که ضعف مدیریت وضعیت از سوی او را عیانتر میکرد.
او هم چیزی در چنته نداشت که استقلال را از وضعیت بد و اسفبارش خارج کند و این زمینهای شد که دوباره مجیدی برگردد. نه فکری و نه مجیدی هیچکدام دستاورد ویژهای برای استقلال در این دوره نداشتهاند، قهرمانی با هیچکدام از آنها میسر نشده است اما بازهم هواداران این باشگاه که در تجمعات بیحاصل مقابل وزارت ورزش شرکت میکنند، شعار میدهند که استقلال را بدون مجیدی نمیخواهند!
***
برانکو و کالدرون با قهرمانی رفتند، یکی باسابقه چندین قهرمانی لیگ برتر و سوپر جام و جام حذفی و… و دیگری با قهرمانی نیمفصل که اگر فصل را ادامه میداد هم بیشک نتیجه مطلوب میگرفت؛ اما پرسپولیس بعد از آنها هم جو آرامی را سپری کرد چون هوادارانش که سرمایههای اصلی باشگاه هستند و در تغییر مدیریتها و کادر فنیها همچنان آنها هستند که با عشق از تیم محبوبشان حمایت میکنند، حامی کادر فنی جدید شدند.
کادر فنی جدید نیز با حمایت معنوی هواداران، نتیجه گرفتهاند. شخصیت بردن و نباختن در کالبد پرسپولیس رفته و چیزی که اینجا بیش از هر چیزی اهمیت دارد، خود پرسپولیس است.
اینجا فقط پرسپولیس اهمیت دارد و در حقیقت این تفاوت دیدگاهها در ۲ باشگاه است که قهرمانی میسازد، نه برانکو و کالدرون و گلمحمدی و فرهاد و استراماچونی. دیدگاه غالب در پرسپولیس حمایت بیدریغ است و تفکر غالب در تیم رقیب، اعتراض و غر زدن و متهم کردن همه.