سرنوشت پرسپولیسی تیم ملی
ابراهیم فتاحی – خبرنگار: تیمملی ایران در یک بازگشت فوقالعاده آسیا را غافلگیر کرد. این موفقیت اگر برای دوره کیروش رویداده بود اکنون حماسهسراییها شده بود ولی خب ماجرای اسکوچیچ فرق میکند. دراگان نه آنقدرها پول گرفته است و نه عادت دارد که دیگران را به هیچ بگیرد اینها فاکتورهای ضد جذابیت برای بعضی هستند. کارلوس کیروش حداقل به نظر نگارنده مربی خوبی بود. فلسفه فوتبال او ایران را تیمی خطرناک میکرد و منکر این نیستیم اما خود او کوشا بود که انزجار ایجاد کند. این را قبل از ما هموطنان خودش میگفتند ولی اسکوچیچ واقعا کاری نکرده است که کسی بخواهد رفتارش را بهانهای برای بعضی اتفاقات باشد که در این مدت شاهد بودیم و همچنان ادامه دارد.
همه ماجراهای تیمملی، یکجورهایی ما را به یاد پرسپولیس میاندازد. آنچه در ادامه میآید بههیچوجه به معنای نادیده گرفتن ارزش کار کادر فنی تیمملی و همچنین همه بازیکنان آن و تاثیر عملکرد ایشان نیست. بازیکنانی با تاثیر فوقالعاده هم داشتهایم که ارتباط با پرسپولیس نداشتهاند و نمونهاش آزمون و قدوس هستند که شاید چند سال بعد آنها هم به پرسپولیس ربط پیدا کنند. این مطلب فقط بررسی یکی از جهات موفقیت پرسپولیس است.
انرژی منفی فدراسیون و سازمان لیگ، پاسخ انرژی مثبت پرسپولیس به تیمملی
در اینجا صحبت از تناسخ نیست بلکه سخن از توالی و تاثیر است. تاثیری که روی همدیگر میگذاریم و تیمملی هم با این تعداد بازیکن پرسپولیسی متاثر از فلسفهای بود که اینجا جریان دارد و حالا امیدواریم در کنار زحمتی که تیمملی برای پرسپولیس داشت و برنامه مسابقات آن را تشدید کرد و نه خود تیمملی، شاهد تاثیر متقابل هم باشیم. این را بر اساس این قاعده میگوییم که هر یک از ما میتواند بیاموزد که انرژی مثبت دیگران را بگیرد، آن را مضاعف کند و بعد دوباره آن را به مولد آن انرژی برگرداند. پرسپولیس انرژی مثبت و زندگیبخش خود را به تیمملی داد و درازای آن از فدراسیون و سازمان لیگ بازخورد و انرژی منفی گرفت! همه امیدواریم که بازیکنان حداقل باانرژی مثبت از تیمملی بازگردند. انرژی مثبت پرسپولیس بهقدری اهمیت داشت که بشنویم، آدمهایی خاص، این توصیه خاص را داشتند که برای جلوگیری از افتادن انرژی رو به فزونی تیمملی حتی باوجود مصدومیتها اجازه کاسته شدن نفرات داده نشود و دلیل نیامدن امیری را هم، این مساله عنوان میکنند. درست و نادرست بودن این سخن البته موضوع بحث ما نیست. صحبت اصلی بر سر کلیت ماجرا است.
حلول روح پرسپولیس در کالبد تیمملی
تردیدی نیست که کامبک در فوتبال ایران در این چند سال اخیر با عملکردهای پرسپولیس، معنای خاص و استعارهای پیدا کرد. پیشینه کامبک به پرسپولیس برنمیگردد ولی در ایران با پرسپولیس مفهوم عمیقتری یافت، تا آنجا که بهواسطه آن در حوزه مدیریت با همین مفهوم در ایرآنهمایش برگزار کردند. کامبک قطعا با پرسپولیس به ادبیات فوتبال ایران نیامد همانطور که تیکیتاکا با بارسلونا نیامد ولی تیم گواردیولا آن را به چنان بلوغی میرساند که باوجود تنفر آن مربی از این عبارت، بسیاری در دنیای فوتبال بارسلونا و تیکیتاکا را معادل هم به کار میبرند.
حالا هم حکایت تیمملی ایران است و کاری که بسیاری آن را نشدنی تلقی میکردند بهویژه وقتی که قرار شد بازیها فقط در خارج از ایران برگزار شود. وضعیت عجیب و دشواری بود. باید بحرین را در کشور خودش شکست میدادیم، کاری که در تمام این سالها قیدش را زده بودیم. باید عراق را بعد از مدتها شکست ناپذیری در بازیهایش و برابر ایران مغلوب میکردیم و همه اینها شد. با بگیروببند هم نبود. حتی وقتی تنها با اختلاف یک گل بردیم با تحمیل برتری فنی بود. یکجورهایی اینطور به نظر میرسید کاری نیست که تیمملی نتواند انجامش دهد و این حال و هوا اگر برای بسیاری اهالی فوتبال ایران تازگی داشت، برای ما تازگی نداشت. ما در پرسپولیس با این حل و هواها خو گرفتهایم. اصلا این خوی پرسپولیس بود که با بازیکنانش به تیمملی هم راه پیدا کرد. گویی روح پرسپولیس در کالبد تیمملی حلول کرده بود. درست مثل جامجهانی ۱۹۹۸ که برای همیشه به ما این باور را داد که باید در جام جهانی باشیم. شاید اگر همان تیم خوب ۲۰۱۸ با لجبازی کیروش یکی مثل سید جلال را هم از پرسپولیس برد و جای او کسانی را قرار نمیداد که هرچند خوب بودند ولی آن خو و سرشت آقایی و سرمدی را نداشتند، اولین صعود ایران به مرحله یکهشتم هم رقم میخورد. بههرحال فاصله ما میلیمتری بود و کسی مثل سید جلال آماده در آن مقطع، بیشتر از چند میلیمتر به قد تیمملی اضافه میکرد. بههرحال حلول روح پرسپولیس را در این تیمملی و این مرحله از مسابقات میشد یا حل و هواهای آشنا، با کامبک و سورپرایزهایی که دیدیم، با غریبگی نسبت به مفاهیمی چون شک به خود، احساس کرد. یاد لیگ قهرمانان ۲۰۱۸ میافتادیم که پرسپولیس و بازیکنانش واقعا قدرت هضم نتوانستن و بالا نرفتن را نداشتند. یاد لیگ قهرمانان ۲۰۲۰ افتادیم که پرسپولیس در وضعیتی بد مرحله متمرکز را شروع کرد و ناگهان؛ بوم! انفجار بزرگ اتفاق افتاد با تیمی که تغییرات زیاد داشت و بعد از تغییرات بدون بازیهای تدارکاتی روانه مسابقات شد. همه آموزههای فوتبال میگفت باید ناکام برگردیم ولی به فینال رسیدیم. در چشمهای تیمملی وقتی با نامهربانی روبرو بود و آفرینها و لبخندها نمایشی بود همان نوری را دیده بودیم که وقتی با پرسپولیس بد رفتار میشد در چشمهایش میدیدیم و منتظریم بازببینیم.
قتل عمد تیمملی با کشتن روح پرسپولیس
نمیخواهیم تاثیر روح و فلسفه پرسپولیس در قالب عملکردهای فنی بررسی کنیم که اکثریت بازیکنان ما خوش درخشیدند و کادر فنی هم بهخوبی انرژیها را در مسیری قرار دهد که برآیند نیروها حضور در قله باشد. در اینجا درباره چیزی فراتر از مسایل فنی صحبت میکنیم. نه این که برای این بخش کار دلیل و برهان نداریم. مثلا میتوانیم از تاثیر عملکرد و هماهنگی بسیار خوب کنعانی زادگان و خلیل زاده سخن بگوییم که محصولی پرسپولیسی بود. وارد این بحث نمیشویم چون مسایل مهمتری وجود دارد. چون وقتی اسپانیا میخواهد بدرخشد به دنبال روح بارسلونا یا رئال میگردد. آلمان میخواهد روح حاکم بر بایرنمونیخ را همراه داشته باشد و همینطور است برای همه تیمهای ملی حتی اگر اکثریت بازیکنانشان از آن تیم نباشد.
پرسپولیس در این دوره ۸ نفر را در تیمملی داشت. یک بازیکن برگشت و البته یک نفر هم در کادر فنی بود. ولی فقط این نبود. حتی از کنار نام انصاری فر میگذریم که در فلسفه چند سال اخیر پرسپولیس حاضر نبود، اما طارمی، محرمی، بیرانوند و خلیل زاده دانشآموخته دانشگاه فلسفه پرسپولیس بودند و روح و نور پرسپولیسی که از آن سخن گفتیم را در وجود خود داشتند. روح و باورهای پرسپولیس با ۱۱ نفر در کالبد تیمملی دمیده شد.
حالا یک سوال مطرح کنیم. از کشتن روح پرسپولیس و آتش زدن فلسفه پرسپولیس چه کسی سود خواهد کرد؟ ایران یا کره و ژاپن و عراق و عربستان و همه مدعیانی که برای همه آنها در قطار آسیایی جام جهانی جا نیست. از کشتن پرسپولیس با بیبرنامگی، زورگوییها، برگزاری نا بهجای بازی و لغو نا بهجای مسابقه چه کسی در فینالهای لیگ قهرمانان آسیا سود کرد؟ آیا غیر از کره جنوبی و ژاپن بودند که یک عده بیوطن هم زیر پرچم آنها سینه زدند؟
چرا حالا میخواهیم روح زیبای تیمملی را بکشیم به این بهانه که از پرسپولیس و قهرمانیهایش خسته شدهایم؟ ایکاش کمی بیشتر فکر کنیم و برای چنین جنایتهایی نقشه ، گروه، میتینگ، جلسات هماندیشی و اتاق فکر تشکیل ندهیم.
آماده رزم
و اما خوب میدانیم آنچه بهجایی نرسد، فریاد است. این حرفها بر مغزهای کوچک زنگزده و دلهایی که سیاه شده است اثری ندارد. چشمهایی که کور شده نمیتواند سرانجام کار را ببیند. پس باید به خود تکیه کنیم. باید مثل همیشه بدترین رزمها باشیم. حمله از هر سو میتواند روی دهد. تیمملی از پرسپولیس یاد گرفت باید آماده رزم باشد در حالی که ممکن است از پشت سر خنجر بخورد و حالا پرسپولیس نباید آموزههای خود را فراموش کند. باید آماده رزم شد، آنهم نهفقط در زمین مسابقه. این دشمن از جوانمردی هیچ نمیداند، پس باید آماده بود.