ابراهیم فتاحی – خبرنگار: بشار رسن از سوی کارشناسان بهعنوان یکی از هافبکهای برگزیده لیگ قهرمانان در نظرسنجی شرکت داده شد و البته عجیب نبود کاربران ایرانی که به اندازه کاربران شرق آسیا، مایه دلخوشی ندارند، مثل همیشه برای شرکت در نظرسنجیها گوی سبقت را از رقبای جهانی خود ببرند و همپای عراقی، بشار رسن را آماج آرای خود قرار دهند تا وی بهعنوان بهترین هافبک رقابتها از سوی هواداران فوتبال، برگزیده و معرفی شود. هر چند میدانیم که همیشه علاقمندی ایرانیها برای شرکت در مسایلی از این دست نقش مهم در توفیق بشار داشت، ولی به هر حال، آنچه روی داد داغ دل پرسپولیس و هواداران را تازه کرد.
◊◊◊ اخبار پرسپولیس را از کانال تلگرامی روزنامه پرسپولیس پیگیری کنید ◊◊◊
*پرسپولیسی که همیشه پرسپولیس است ولی…
پرسپولیسیهای اصیل هیچگاه علاقه و عشق وافر خود به تیم محبوبشان را در گرو بازیکنان اسمی قرار نداده و نمیدهند. همیشه گفته شده است که پرسپولیس به بازیکنان خود هر قدر هم بلند آوازه باشند، شخصیت مضاعف میدهد این مساله وارونه نیست. حرف کاملا درستی است ولی اصلا به این معنی نیست که اهمیت ندارد بازیکنان در چه سطحی هستند.
شخصیت باشگاهی . شخصیت فنی را باید از هم جدا کرد. اینها مقولههای جدا از همدیگر هستند. آن چه گفته شد به این معنی نیست که شما با هر ترکیبی از نفرات میتوانید تیمی در قواره پرسپولیس بسازید بلکه در راستی همان شعار قدیمی است که میگوید: پرسپولیس؛ اول بشی، آخر بشی، دوستت داریم.
آنجا که بحث تیمسازی به میان میآید، موضوع به قابلیتهای بازیکنان بر میگردد که باید در کنار هم انرژی لازم را ایجاد کنند. البته این سخن هم به معنای وابستگی به بازیکنان خاصی نیست. بلکه طبق این تعریف. یک مجموعه بزرگ باید بتواند از قبل برای جدایی بازیکنان مطرح خود برنامه داشته باشد چون بازیکنان غیرقابل جایگزین مثل مسی و رونالدو بهعنوان نمونههای خارجی و علی کریمی بهعنوان نمونه داخلی آنقدرها زیاد نیستند که تیمهای مطرح بخواهند مدام کاسه چه کنم، چه کنم؟ به دست بگیرند و اگر این گونه شد یعنی یک جای کار میلنگد. یعنی این باشگاه سیستم درستی برای جذب بازیکن و رفع نیازهای خود از این جهت تعریف نکرده است یا قدرت اجرای لازم را ندارد. چنین باشگاهی اتفاقا بیش از آنچه باید هزینه میکند ولی کمتر بهره میبرد چون بهرهوری کم است.
*غرور کاذب
بشار رسن به خاطر نمایش خود در پرسپولیس در زمره هافبکهای برجسته لیگ قهرمانان آسیا قرار گرفت.
راهیابی پرسپولیس به فینال آسیا با درخشش تیمی و فردی بازیکنان اتفاق افتاد. بهای این امر از یک سو رفتن به فینال آسیا و کسب ۲ میلیون دلار و از سوی دیگر از دست دادن بازیکنانی بود که هوش از سر قطریها برده بودند. شجاع خلیلزاده و بشار رسن که هر ۲ جزو نفرات برتر رقابتها بودند. از یک طرف این پرسپولیس و روح حاکم بر آن بود که به بازیکنان اجازه داد به مرزهای جدیدی از تواناییهای فنی و شخصیت فوتبالی برسند که در تیمهای دیگر ایران برای آنها اتفاق نمیافتاد و از سوی دیگر وجود بازیکنان با شخصیت بود که کمک کرد پرسپولیس، یک تیم برنده را شکل بدهد.
این توفیق در شرایطی رخ داد که سرخپوشان، ترابی، علیپور و بیرانوند را از دست داده بودند. توفیق در چنین شرایطی، به نظر یک غرور کاذب را ایجاد کرد و برای ایجاد این تفکر جدایی بازیکنان هیچ خدشهای وارد نخواهد کرد و در چنین فضایی شجاع خلیل زاده و در نهایت بشار رسن هم جدا شدند.
*قانون ترازو
اگر با ترازوهای قدیمی مربوط به دوران بقّالیها، پیش از عصر سوپرمارکتها و هایپرها سر و کار داشتهاید یا در فیلم ها مشاهده کرده باشید، حتما دیدهاید که ابتدا وزنهای در یک کفه گذاشته میشود. آن وزنه که به آن سنگ هم میگفتند را میتوانیم توان حریفان یک تیم و اهدافی در نظر بگیریم که میخواهد به آن برسد. حالا فکر کنید در کفه دیگر بُنشن ریخته شده و کفه ترازو چون سنگینتر است پایین رفته. در این جا کفهای که در آن توانمندیها قراردارد، سنگین تر از کفه خواستههاست. حالا مرتب از آن مُشت مُشت میشود تا به جایی میرسد که فقط برداشتن یک نخود از روی بنشن، کفه حریفان و اهداف را سنگینتر و غالب میکند.
*یادی از برانکو و مسلمان
بسیاری اعتقاد دارند بشار رسن همان نخود آخر بود و بعضی هم میگویند یک نخود به آخری. یعنی پرسپولیس به نقطهای رسیده است که اگر هنوز هم توان قهرمانی داشته باشد، روی لب مرز حرکت میکند و با از دست دادن یکی ، دو نفر دیگر تحت هر عنوانی، از مدار قهرمانی خارج میشود.
در واقع، انتخاب بشار بهعنوان بازیکن برتر لیگ قهرمانان به یاد ما آورد که در چه وضعیتی قرار داده شده ایم. جدایی بشار را شاید بیش از همه مهاجمان با گوشت و پوست خود لمس کردهاند و پرسپولیس تازه فرا گرفته است که چطور بازی کند که اثر منفی عدم برخورداری یک بازیساز را کم کند. برانکو هم تقریبا همین شرایط را داشت وقتی مجبور شد قید ادامه حضور محسن مسلمان را بزند. آن روزها، بشار را داشتیم ولی با این بشار فاصله زیادی داشت.
*باید این داغ را فرو نشاند
انتخاب کنفدراسیون فوتبال آسیا بار دیگر به یاد ما آورد که پشت خط حمله کمبود داریم. داغ دلمان تازه شد و از سوی دیگر یادآوری کرد که خیلی جدی باید روی این موضوع کار شود. در نیم فصل البته دستها بسته است ولی حضور یکی مثل ترابی میتواند از آثار منفی کم کند. خط حمله پرسپولیس، کمک بیشتری لازم دارد. وحید امیری یکی را میخواهد که از دویدنهای بی امانش بهره بگیرد. احمد نوراللهی که با وجود انتقادها و از دست دادن موقعیتها در دربی، در همان مسابقه و بعد از آن عالی بود، یک نفر را میخواهد که با حرکاتش باعث عدم تمرکز سازمان دفاعی حریف روی او شود. در واقع گاهی تاثیر جذب یک بازیکن فقط در عملکرد او نمایان نمیشود بلکه به تاثیر متقابل روی دیگران هم بستگی دارد. این کار را بشار خوب انجام میداد. او که بود امیری آزادی عمل بیشتری داشت. نوراللهی با فشار کمتری روبرو بود و مهاجمان شانس بیشتری برای دربافت پاسهای خوب داشتند. در واقع اگر منصف باشیم باید بگوییم متقابلا عملکرد بازیکنانی مثل امیری، کامیابی نیا، نوراللهی و عبدی بود که به رسن اجازه داد هم پیشنهاد یک رقم هجومی را بگیرد و هم جزو برترینهای قاره در خط میانی باشد.
گذشتهها گذشته است. افسوس خوردن ثمری ندارد. پرسپولیس بزرگی خود را به بازیکنان گره نمیزند ولی باید این داغ تازه شده را فرو نشاند. دل هوادار هم خنک نمیشود مگر این که کفه تواناییهای پرسپولیس دوباره سنگین تر از کفه خواستهها و آرزوهایش شود. اجالتا برای پرسپولیس راهحل دیگری غیر از رسیدن به فینال آسیا برای حل مشکلات مالی گاه و بیگاه و بی پایان وجود ندارد. رفتن به فینال آسیا هم راه و رسم خودش را دارد.