هر چیزی که در این ۲۴ ساعت گذشته بیشتر آزارمان داده را از ذهن موقتا دور میکنم تا بتوانم راحتتر در مسیر آشنای این ستون قرار بگیرم.
اتفاقات تا جای امکان پاک میشود، بهجز چند سکانس که برای آنها باید نوشت. زیرا نمیشود به خودمان بقبولانیم که آن اتفاقات از روی ناآگاهی یا تعصبات کورکورانه بوده است.
طرف در طول عمرش کمتر ساعت ۱۲ ظهر را در بیداری دیده است ولی از ساعت ۹صبح شروع به تحریک مجازی میکند.
نه یکی نه دو تا الی ماشاءا…
البته چندان دور از ذهن نیست به هر حال باید نان به خانه برد. یکی با زور بازو و فکر و ایده سالم و تلاش و یکی دیگر هم…
بماند…
نمیشود اسم درستی روی آن گذاشت. مهم این است که سالهاست به این روش عادت کردهاند. نانخوری در سایه!!!
حیف که باید دندان به جگر بگذاریم تا چند صباح دیگر. وگرنه متوجه میشدند چه میدانیم و چه زیبا سر در برف فرو کردهاند.
بازهم یک نفس عمیق میکشیم.
سعی میکنیم اتفاقات چند هفته اخیر را باز فراموش کنیم.
بازهم یکسری از آنها غیرقابل فراموشی است.
درست مثل داستان آقازاده، مثل سناریو تغییر یک مدیر موردقبول هواداری باشگاه بزرگ آنهم با همراهی شخص شماره یک فنی.
یا داستان مافیایی و مهیج آقای دلال و خبرنگار عاشق تلفن همراه!
یا صف گزینهها برای ۲ تغییر مهم در طول یکماه آینده و لابی من مشترک تغییر و تحولات گذشته، حال و آینده نهچندان دور.
خوبی اتفاقات روزهای گذشته، قفلی بود که از دهانمان باز کرد و حالا آسودهتر حرف خواهیم زد.
چون نمیشود سکوت کرد و برخی صاحبان پست دیروز و کاسبان اینستاگرامی امروز هر چیزی که سفرهشان را باز نگه میدارد را به خورد هواداران دهند!!!
انتهای پیام/